✍گاهی از نمازهایش می فهمیدم دل تنگ است دل تنگ کہ می شد نماز خواندنش زیاد می‌شد و طولانی... دوست داشتم مثل او باشم مثل او فکر کنم،مثل او ببینم،مثل او فقط خوبی‌ها را در نظر داشتہ باشم… اما چطور؟ منوچهر می گفت: اگر دلت با خدا صاف باشد،خوردنت،خوابیدنت،خنده‌ها و گریه‌ات برای خدا باشد حتے اگر برای او عاشق شوے آن وقت بد نمی بینے،بدی هم نمی کنی ،همہ چیز زیبا می شود من همہ زیبایی را در منوچهر مےدیدم با او می خندیدم و با او گریہ می کردم و با او تکرار می کردم: ‌نردبان این جهان ما و منی است عاقبت این نردبان بشکستنی است… همسر...🌷🕊 https://eitaa.com/piyroo