🌺ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا🌺 💠خاطرات شهید سید مجتبی علمدار 💠قسمت 0⃣2⃣ (بخش دوم) 💠شهادت 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ✨برای شب نیمه شعبان کارها هماهنگ بود. قرار شد ابتدا چند تا از دوستان بخوانند. آخر هم خود سید مداحی کند و مولودی بخواند. اما خبری از سید نشد. همه منتظر بودند، اما او نیامد. آخر مراسم به ما خبر دادند سید حالش بد شده و او را دوباره به بیمارستان برده اند. 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ✨رفتم بیمارستان. سید اوضاع خوبی نداشت. دست و پایش ورم کرده بود. بدنش کبود شده بود. روز بعد هم بهش سر زدم. فشار سید روی چهار بود. یکی از کلیه هایش از کار افتاده بود. کلیه دیگرش هم درست کار نمی کرد. طحالش را هم که قبلا برداشته بودند. بدن سید بخاطر نداشتن طحال در برابر بیماری ها ضعیف شده بود. آنقدر سم در خونش زیاد شده بود که کبد و ریه هم درگیر شده بود. از سوی دیگر عوارض شیمایی وضعیت را بدتر کرده بود. سید با تمام وجود درد می کشید، اما فقط لبخندی می زد و هر چند لحظه یکبار می گفت: «یا زهرا(س)». 👈🏻ادامه دارد... 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 📚کتاب علمدار، صفحه 178 الی 179 نا. جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح مطهر امام و ارواح طیبه شهدا 5صلوات🌹 https://eitaa.com/piyroo