#طـنـزجـبهہاے😂💞
ایـن قسمت:
خُـر و پُـف❣👌
صحبت از شهادت و جدایی بود💔
اینکه بعضی جنازهها زیر آتش میموندن
و یا به نحوے
#شهـیـد میشدن ڪه قابل شناسایی نبودن.
هر ڪی از خود نشونهاے میداد تا شناسایی جنازه ممکن باشه ، یکی میگفت:(دست راست من این انگشتره)
یڪی دیگه میگفت:(من تسبیحم رو دور گردنم میندازم)
ولی یهویی ، نشونهای ڪه یکی از بچهها داد براے ما خیلی جالب بود.
گفت:(من در خواب خُر و پُف میکنم ، پس اگر شهیدی را دیدید که خُر و پُف میکند ، شک نکنید که خودم هست)
گـمنام بودن را دوست داشت ، عجب بهـونهاے گیر اورد ، همهے بچهها زدن زیر خنده...😂❤️🍃