یک تابلو آیه الکرسی در اتاق پذیرایی بود. عکس بچه ها همراه نوه هام دورتادورش بود. یه روز دیدم عکس مصطفی نیست، خیلی ناراحت شدم به بچه ها گفتم: کسی عکس مصطفی را ندیده؟👀 همه اظهار بی اطلاعی کردند. مصطفی سوریه بود. خیلی دلتنگش شدم💔. بعداز چند روز مصطفی اومد، خیلی خوشحال شدم بعد بهش گفتم: که عکستو گم کردم . چیزی نگفت: فقط یه لبخند زد☺️ ... بعد از چند روز اومد گفت: مامان برات یه عکس اوردم توپ جون میده برای ......🕊 نذاشتم ادامه بده گفتمش: نمیخوام ببرش گفت :ببخشید. وقتی عکسشو دیدم واقعا دلم ریخت، 😞 این عکس آخرین عکسی بود که از، دستش گرفتم خودش این عکس رو خیلی دوست داشت، ومن دیوانه ی این عکس زیباش شدم.......😔 راوی:مادرشهید https://eitaa.com/piyroo