🖌روایت مادر شهیدان_بختی 💢می‌دانستم ممکن است شهید شوند، سرشان را ببرند یا تکه تکه‌شان کنند من آگاهانه راضی به رفتنشان شدم. می‌دانستم ممکن است شهید شوند، سرشان را ببرند و بدنشان را تکه تکه کنند، اینها همه را می‌دانستم بعد گفتم: راضی به رضای خدا هستم و قربون بی‌بی‌ زینب(س) هم می‌روم که خاک پایش هم نمی‌شوم. با خودم می‌گفتم: بی‌بی‌ زینب(س) چه کشید؟ مگر حسن و حسینش را فدا نکرد؟ در صحرای کربلا به او چه گذشت؟ من هنوز گوشه‌ای از سختی‌های او را هم نکشیده‌ام. 🌷شهیدان مدافع حرم مصطفی مجتبی بختی🌷 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo