بالای کوه آب نبود ، باید می رفتند از پایین کوه برف های آب شده را می آورند بالا ! رسیده بودیم بالای قله پس از 3 ساعت پیاده روی ، با اینکه کلی آب خورده بودیم باز هم تشنه بودیم . حاجی قبل از ما رسیده بود ، علی مسئول قله برایمان شربت آورد ، همه برداشتیم غیر حاجی !! گفتم ، حاجی چرا شربت نمی خوری !؟ گفت ، ما میریم پایین ، آب هست ، شما زحمت کشیدید ، این آب ذخیره ی شماست ..... 📕 ستارگان خاکی ، ج22 ص95 🏴 https://eitaa.com/piyroo