🍃هربار که قلم را به دست میگیرم زمزمه ای در گوشم میپیچد، کسی سوره را در گوشم تلاوت میکند و هر آیه اش مأمن گرمابخشی میشود برای دل که سرمایش به نسیم گرم و التیام بخشی بند است که از آیه های جنون برمی‌خیزد😌 . 🍃به آیه بیست و هشت سوره عشق که میرسد مجنونی متولد میشود از خاکی که سیراب شده از خون و هزاران سرباز به خود دیده که مجنون وار بهر رزم به شتافتند🕊 . 🍃و سربازی دیگر یا شاید هم عباسی دیگر برای ، حیات یافت. در کالبدش روح دمیدند و شرح عشق گفتند که روا نباشد عاشق غیرتش را به دیوار خانه قاب کند و تماشایش کند، اصلا عاشقان را ساختند بهر فدا شدن برای عشق، برای دین، برای . . 🍃سجاد از آنها بود که رسم عشاق را به فراموشی نسپرده بود و غیرت در رگ‌هایش می‌جوشید که همین را هم سرمشق شاگردانش کرد تا بعد خودش های دیگری باشند که عَلم را بردارند و برای سربازی کنند🙃 . 🍃او زیبا گذشتن را در مکتب مولا آموخته بود و چه پایانی دلپذیرتر از پرواز به سوی آسمان آن هم از شام سرزمین برای چون اویی که شفیع و دست گیر دوستانش بود، دوستانی که هم کلاس او در مکتب مولا بودند و همرهش در نبرد حق علیه باطل🌹 . 🍃وحالا فاطمه زهرایش به رسم دختری سی و هفتمین بهار زندگی پدر را جشن میگیرد بر سنگ سرد مزار که آخرین یادگاری پدر است و قاب عکسی که در آن پدر لبخند میزند♡ . سرباز❣ ✍نویسنده: