#رمان_محمد_مهدی 37
🌀 شب قبل از خواب رفتم سراغ کتاب خوندن ، دیدم حس و حالش نیست ، اما برای اینکه وقتم تلف نشه یه سخنرانی کوتاه از حاج اقا قرائتی در موضوع تفسیر قرآن گوش دادم
🔰 راجع به آیات اولیه سوره بقره بود ، میگفتند طبق این آیات ، یکی از ویژگی های افراد با تقوا این هست که به غیب ایمان دارند و یکی از موارد چیزهای غیبی ، امام غائب یعنی امام زمان (عج) هست
خیلی برام جالب بود، خیلی
هنوز قرآن خوندن رو مسلط نبودم ، اما بیشتر قرآن رو از روی ترجمه فارسی ساده و روان خونده بودم
جایی ندیده بودم اسم امام زمان (عج) در قرآن باشه
اما با این تفسیری که ایشون کردند فهمیدم که موارد مربوط به امام زمان (عج) هم در قرآن هست ، حتی اگر اسم ایشون نباشه
گفتم فردا تو راه مدرسه از بابا سوال می کنم
👈 پیش خودم جواب هایی که بابا هادی امروز به من داد درباره اینکه چرا قرآن ، دستکاری نشده رو مرور کردم تا فردا چطور به ساسان بگم
دلم خیلی براش می سوزه
دوست داره بیاد سمت خدا و نماز ، اما خانوادش نمیذارن و همراهش نیستن
اگه همینطوری بخواد شبهه و سوالات زیاد به ذهنش برسه ، خیلی براش خطرناک میشه
کاری نمی تونستم براش بکنم ، براش دعا کردم ، از حاج اقا عسکری شنیده بودم که هرکس برای دیگران هر دعای خیری بکنه ، خدا چندین برابر همون مورد خیر رو به خود اون فرد دعا کننده میده
✅ موقع نماز صبح که شد دلم طاقت نیاورد تا صبر کنم موقع رفتن به سمت مدرسه سوال رو از بابا هادی بپرسم
دیدم بابا تو اتاق هال داره نماز میخونه
رفتم بهش اقتدا کردم ، بابا هیچوقت دوست نداشت تو جمع دوستان و فامیل ، پیش نماز بشه ، می گفت مسئولیتش سنگینه ، اما تو خونه برای تشویق من به نماز جماعت همیشه می گفت هروقت دارم نماز می خونم و بیداری و حالش رو داری ، به من اقتدا کن
ادامه دارد...
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo