🌹شهید_سید_حسین_هدائی ازناحيه های مختلف زخمی شده بودوبالاجباردرخانه مانده بود،امّا باآن حال وقت نمازبه خواهرهايش می گفت تازير پهلوهايش رابگيرندوبه اوكمك كنندتاوضوبگيرد،من به ايشان میگفتم كه حسين جان!شماالآن تمام سروبدنت خونی است و اون میگفت كه خداباهمين خون هم نمازمن راقبول میكند. وقتی می‌خواست باهمان حالتی كه زخمی بودندبه جبهه برودبه اوگفتم كه الآن كه زخمی شدی نروتاحالت بهترشود؛گفت:من نمیخواستم اين قضيه رابه شما بگويم،حدودسه سال است كه من فرمانده هستم،نميخواستم به شمابگویم وشماهم به كسی نگوئيد. نمی‌خوام ازخودم تعریف کرده باشم اگرالآن من به جبهه نروم، كسانی راكه تجربه كمتری دارند جايگزين من میكنندكه اگركارشان راخوب بلدنباشند افرادی كه زيرنظرآنهاست رانمیتوانندخوب هدايت كنندوجان بچه هابه خطرمی افتد. حالاممكن است من چندروزديرتر به جبهه بروم كه ممكن است درهمين جاتصادف كنم وبميرم، پس بهتراست مرگ انسان به باشد،مادرجان! احترام شماواجب ولی خداوپيامبربالاترازهمه چيزها هستندورضای خدامهم تراست وخلاصه با كلام خود ما را راضی نمودند و راهی جبهه شدند. . ✍به روایت مادربزرگوارشهید 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo