یڪی از دوستانش
تعریف میڪرد ڪه وقتی
آخرین بار آقا سجاد را دیدم
ڪه به زیارت حرم
حضرت زینب(س) رفته بود
انگار روی زمین نبود،
حال و هوای خاصی داشت.
دوستان و همرزمانش
در سوریه خیلی از
سجاد تعریف میڪــنند.
پسرم شب 29 آذر اول
به خدا بعد به اباعبدالله
و ائمه لبیڪ گفت
و شهادت را پذیرفت.
خود سجاد هم در سوریه
خواب آقا مصطفی را
دیده بود ڪه گفته
یڪشنبه یا دوشنبه میایی پیشم،
همین هم شد،
به دوستانش شب قبل
شهادت گفته بود دعا ڪنید
من شهید شوم.
تعریف می ڪنند وقتی
مجروح شد خون زیادی
ازش رفته بود.
توی بغل دوستش آقا امیرحسین
بود ڪه گفت من را بلند ڪنید
روی پاهایم بنشینم.
گفتند خون ازت زیاد رفته
نمیشود ...،گفته آقا اباعبدالله
رو به روم است ...،
میخواهم سلام ڪنم ڪه
سلام آخرش را به آقا میدهد
و میرود.
شهید سجاد عفتی (مدافع حرم)
@pm_Basirat