😋برگی از دفترخاطرات یک مرد ایرانی☺️😍❤️ 🆔📡🏡➔ t.me/kuhpayeh_031 👈 من یک کارمند👨‍💼 هستم و همسرم هم پَرَستارِ👩‍⚕ سالها بود که من هر روز خانم را طبق شیفتهاش می‌رساندم بیمارستان و برای پیاده شد‌نش درب ماشین را باز می‌کردم. این جریان شده بود حرفِ‌اول توی بیمارستان که من هر روز درب ماشین را برای زنم باز می‌کنم! پرستارها و دکترها به خانمم می‌گفتند: وای چه رمانتیک😍 چه علاقه‌ای🤩 چه احترامی😋 خوش به حالِت با این شوهری که داری😍 کاش ما هم همسری مثل همسر تو داشتیم...😢 تا جایی که ماجرای عشقِ بنده و احترامی که من به زنم می‌گذاشتم به گوش دانشجویان پزشکی و پرستاریِ‌آن بیمارستان هم رسیده بود و در مورد ما حرف میزدند😇 حسرت خوشبختی ما را کسی نبود که نخورد!😋 اما هیچ کس نمی‌دانست دَرِب‌پرایدِ قراضه من، جوری خراب شده بود که فقط از بیرون باز می‌شد😫😝 و تازه شیشه‌ها هم پایین نمی‌آمد!🤪🚙 خلاصه اینکه: الان من با یک پرستار👩‍🔬، یک خانم ماما👰 و یک خانم دکتر👩‍⚕ ازدواج کرده‌ام🤗 و سرم حسابی شلوغه🧝‍♀😋 و این درب پراید شده دَرِ روزیِ من!😅 الهی خدا همچین درهایی رو نصیب شما هم بکنه🙈🤤🥲😝 روز پرستار مبارک😅