هده میشود و ممکن است هدف تمرین و یا بازی با کلمات را تأمین نماید. اما تداوم پژواک گویی در مراحل بعدی دوران کودکی در برخی از کودکان نابینا شباهت هایی را با درخود ماندگی نشان داده است. ( مایلز به نقل از وبستر به نقل از حسن زاده و همکاران، 1993)
– استفاده از عبارات منسوخ شده: یکی دیگر از مشکلاتی که در گفتار کودکان مبتلا به مشکل بینایی به کرات مشاهده شده است استفاده از عبارات منسوخ شده میباشد. طبق مشاهدات انجام شده (کودکان نابینا هیچ واژه آموخته شدهای را از خزانه لغات خود حذف نمی کردند در صورتی که کودکان بینا اغلب از کاربرد اصطلاحاتی که دیگر مورد نیازشان نبود صرفنظر میکردند. فرآیند دیگری که تنها در کودکان بینا مشاهده شد خلق اصطلاحات فردی بود که در هنگام عدم نیاز آن را حذف میکردند . همچنین ممکن است کودکان نابینا به گونهای خود مدارانه تر از واژهها استفاده کنند). (وبستر به نقل از حسن زاده و همکاران، 1993)
– خزانه لغات: در مورد خزانه لغات و سخن گفتن کودکان مبتلا به مشکلات حاد بینایی گفته شده است که: میزان فراگیری لغت در کودکان نابینا متفاوت نیست بلکه تفاوت آنها در محتوی میباشد. (بیگلو، 1987)
با وجود تمام تشابهات در مورد مهارت سخن گفتن کودکان نابینا بخش بزرگی از تحقیقات نشان میدهد که موارد متعددی از تعمیم تفریطی در معانی واژهها و به همان نسبت فقدان تعمیم افراطی در آنها وجود دارد. (دانلی 1989، مایلز، 1993) کودکان نابینا برای مدتی بسیار طولانی اصطلاحات را تنها برای اشاره و نامیدن یک شیء خاص به کار میبرند و آن را تعمیم نمی دهند. (وبستر به نقل از حسن زاده و همکاران، 1993)
ـ لفظ گرایی: الك وبستر در كتاب كودكان داراي آسيب هاي بينايي ميگويد: لفظ گرايي كه به معناي استفاده از واژه هاست بدون آنكه اين معاني از طريق تجربه مستقيم مورد تأييد قرار گرفته باشد، حيطه اي جدال برانگيز بويژه در آموزش و پرورش كودكان نابينا بوده است و بعضي از كارشناسان توصيه ميكنند كه در مورد آنان از زبان و تصورات مبتني بر بينايي كه حول تصوير سازي ذهني ديداري بنا ميشود، اجتناب گردد. (وبستر به نقل از حسن زاده و همکاران، 1993)
کاتس فورت کشف کرد که کودکان نابینا هنگام صحبت از کلماتی استفاده میکنند که منعکس کننده تجربه بینایی است، مثلا هنگام صحبت درباره سرخپوستان آنها احتمالاً از کلماتی نظیر (سرخ) و یا (قهوهای) استفاده میکنند و حال اینکه ما میدانیم که رنگها را فقط با چشم میتوان دید. به نظر کاتس فورت این زبان غیر واقعی به این جهت به وسیله نابینایان به کار میرود که آنها بدین وسیله میخواهند، مقبولیت اجتماعی برای خود کسب کنند.
مخالفت اصلی کسانی که از زبان غیر واقعی انتقاد میکنند به این دلیل است که این زبان در رشد شناختی کودک مزاحمت فراهم میآورد. اما پژوهشهای انجام شده نشان داده اند که زبان غیر واقعی مشکلی برای نابینایان به وجود نمی آورد. (نولان و آش کرافت ، 1971 و هارلی 1963و دوکه کی 1955 به نقل از هالاهان و کافمن به نقل از جوادیان)
موارد گفته شده در خصوص سخن گفتن کودکان مبتلا به مشکلات حاد بینایی با عنایت به ارتباط بلا شک موجود بین سخن گفتن و خواندن کودک در سنین مدرسه یکی از جنبه هایی است که باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد.
اما از دلایلی که برای مشکلات گفتاری کودکان مبتلا به مشکلات حاد بینایی ذکر شده است فقدان نشانه هاي ديداري مانند برخورد چشمي بین والد و کودک است كه باعث میشود والدین کمتر به كانون توجه و علاقه كودك خود پي برده و تفاسير مربوط به آن را ارائه كنند.
دلیل دیگر شاید آن است که با وجود اينكه كودكان نابينا بسيار بيشتر از كودكان بينا نيازمند توضيح هستند اما به نظر ميرسد توضيحات بسيار كمتري براي آنها ارائه ميشود. (اندرسون 1993) به نظر میرسد شناخت دقیق سایر علل و عوامل، نیاز به بررسی بیشتر از سوی متخصصان، پژوهشگران و سایر علاقمندان دارد.
در ارزیابی بینالمللی پرلز (2001 و 2006) نتایج نشان داده است که دانشآموزان ایرانی پایینتر از میانگین کلی قرار دارند. وضعیت دانشآموزان ایرانی در پاسخ به سؤالاتی که جنبه استخراج صریح اطلاعات از متن داستان داشتهاند، بهتر از مواردی بوده که نیاز به استنتاج، ارزیابی و درک فهم داشته است. همانطور که مهارتهای خواندن و درک مطلب برای دانشآموزان عادی مهم و ضروری است برای دانشآموزان استثنایی هم لازم است. واون و همکاران (2003) و تورلو و همکاران (2009) معتقدند که داشتن ناتوانی در افراد استثنایی به طور مستقیم مهارت خواندن را تحت تأثیر قرار میدهد. سوانسون (1993) طی پژوهشی اثر حافظه کاری را در درک مطلب و خواندن مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان داد که دانشآموزان استثنایی به خاطر حافظه کاری ضعیفتری که دارند، در خواندن و درک مطلب هم بیشتر از دانشآموزان عادی دچار مشکل میشوند. تحقیقات نشان میدهد که داشتن دانش قبلی هم