هر روز کتاب نوش جان میکند👌 کتاب محمد مثل گل بود سیره زندگی پیامبر کودکانه هست خیلی خوب انگیزه داد بهش برای نماز خواندن همچنین کتابهای زندگی اهل بیت که هر روز قسمتی از آنها را میخواند هفته گذشته رفتیم خونه پدرم که دایی و خاله ام و یکی از دختران و نوه اش که شل حجاب بودن مهمان بودن اما دختر یازده ساله توپولی زیبا رو اصلا هیچ روسری و شال نمیپوشه و لباس کوتاه تنش بود میوه و شربت خوردیم رفتن تو اتاق بازی کردن کم کم باهم حرف زدن من به آقای بیت گفتم یه چی از پایین ساختمان بیاره بالا که محدثه هم بلند شد روسری و چادر سر کرد دنبال پدرش برود نوه یازده ساله خاله ام گفت 😒 واااای محدثه تو روسری چادر میپوشی ؟؟ گرم ت نمیشه سخته😣 محدثه گفت نه راحتم من و برگشتم گفتم محدثه بابا جایی نمیره زود میاد و نرفت دیگه چادر روسری درآورد بعد ناهار من نماز خوندم گفتم محدثه هر وقت بازی ت تمام شد بیا نماز بعدی باهم بخونیم اما محدثه حوصله نماز خواندن نداشت گفت حالا بعد بازی کنم خلاصه که بازی ش تمام شد اما نماز نخواند بهش میگم چرا مامان نخوندی نمازت رو ؟دلت نمی‌خواد بخونی الان فکر می‌کنی خوب نیست اینجا پیش مهمونها بخونی گفت نه حوصله ندارم حالا بازم بازی کنم 🧐 این حرفش یعنی نمیتونه جلوی لذت سطحی خودش بایستد برای لذتی عمیق تر و مأموریت من این هست باید برایش فهمی ایجاد کنم توسط تفکرکردن خودش تا بتواند از لذت سطحی به لذتی عمیق و دقیق برسد ✅ خدایا کمکم کن 🤲