. 0️⃣ در شهـری شلـوغ، سـه فرزنـد زندگـی می‌کردنـد کـه مـادری بسیــار مهربـان و دلســـوز داشتنــد، اما از دوران نـوزادی از او جدا شـده بودنـد. 👨‍👩‍👧‍👦 یک روز، هـر سـه نامـه‌ای از مادرشان دریافـت کردنـد. در نامــــه نوشتــه شــده بـود: 📩✉️ "فرزنـدان عزیـزم، مـن در شهــری دور منتظــر شمـاهستـم. هـر چـه زودتـر بـه سمــت مـــــن حرکـت کنیـد. مسیـــر سفــــر ســـه روز طــــول می‌کشـد. 🗺🏙 نقشـه‌ای ضمیمـه کـرده‌ام کـه امـن‌تریــن و سریع‌تریـن راه را نشـان می‌دهد. همچنین مقـداری پول گذاشته‌ام تا در طول سفر به مشکـل برنخوریـد. 💰🛣 دوستتـان دارم، مـادر" ❤️ هر سه فرزند با خواندن نامـه هیجـان‌زده شدنـد، امـا هــر کـدام بـه شکلی متفـاوت بـرای سفـر آمـاده شـد... 🎒🚗🚶‍♂️ .