بازنده، سریالی که برنده از آب درآمد//
دست مریزاد به مشاور انتظامی سریال//
مینی سریال ۱۱ قسمتی بازنده به اتمام رسید؛ شاید بشود گفت که این سریال به شدت تحت تاثیر سینمای دیوید فینچر فیلمساز آمریکایی است (فیلمهای او که عموماً در ژانر دلهرهآور روانشناختی است) و با رعایت عناصر حاکم بر ژانر جنایی ساخته شده که تا حدی باعث موفقیتش می شود.
اما به نظر میرسد راه و رسم سریال شاید کمی نامتعارف طی شد؛ این سریال تقریبا در دو لوکیشن منزل و اداره پلیس میگذرد؛ هر چند فضا سازیها، نور و تصویر هم در منزل و هم در محل اداره پلیس غالبا مرموز ، خاکستری و غمگین است اما به واقع نورپردازی و تنالیته رنگی خوب است؛ بارانی بودن نیز نمی توند نقطه منفی باشد چرا که کل اتفاقات در 3 تا 4 روز روایت شده و رخ میدهد.
اینکه تا آخر سریال همه حدس و گمانها هم درست و هم غلط بود و مشخص نمی شد که چه کسی پشت همه ماجراها ایستاده است؛ نقطه قوت داستان است؛ کمی پیچیدگی که مغز را قلقلک داده و تا مدتی پس از اتمام هر قسمت فکر را مشغول می کند.
کارآگاه اصلی پلیس با نگاهی شکاک همه اعضا را برانداز کرده و همین حس را به ببینده انتقال داده و حالا مخاطبان نیز هر کارکتری را با دیده شک و تردید دنبال میکنند ؛ این یعنی یک نقطه قوت و البته لات و لمپن محور نبودنِ سریال، هم به دل بسیاری از مخاطبین نشست.
ارائه تصویری عصبانی از دو کارآگاه دخیل در پرونده، نشان از اهمیت کار و جدی گرفتن وظایف محوله از سوی پلیس و واقعیتر شدن روند سریال است؛ وقتی پروندهای با این حجم از اهمیت (پای یک طفل در میان است) روی میز آگاهی باز است نمیتوان خونسرد و جنتلمن برخورد کرد. این امر نشان میدهد وجود مشاور انتظامی در سریال کاملا تاثیرگذار بوده است.
شاید بتوان گفت بعد از مدتها یک سریالی که بشود نقدش کرد و صفت قابل قبول و خوب را بر آن نهاد از سینمای خانگی پخش شد؛ کارآگاه کیانی با چشمهای نافذ و کاریزمای مثال زدنی، متعهدانه کار را پیش میبرد، "محمدعلی محمدی" در نقش پارسا کارش را به درستی انجام داد؛ انتخاب شات و قاب ها عالی و از "گندهگویی" و "کلمات شعاری و گلدرشت" پرهیز شده بود.
شاید برخی خُرده بگیرند که چرا پلیس عصبانی بود، زود به نتیجه نرسید؟ چرا کاراگاه"پارسا" به دنبال تکروی و اثبات خودش بود، در این راه دچار اشتباهاتی شده و در نهایت جان خود را از دست داد؟ چرا همسر کاراگاه"کیانی" خیلی محجبه نبود؟ و ...جواب این چراها در زندگی روزمره و یک روز کاری پلیس نهفته است؛ یک پلیس عادی که از دل همین جامعه برآمده است.
چرا که پلیس "رویین تن" نیست و یک فرد معمولی با تمام خطاها و اشتباه است اما به مرور در ماموریتهایش میآموزد که کمتر خطا کرده و تا حصول نتیجه پایمردی کند، پلیس نیز یک خانواده معمولی دارد مثل همه ما.
شاید مهمترین نکته آموزشی و درس آموز این سریال،همان موضوع تکراریِ دور نزدن مامور قانون است، اعتماد به پلیس، همواره در پروندهها چاره گشا بوده و هست.
البته در نظر بگیریم که سریال بسیار کُند پیش رفت، معماها خیلی هیجانانگیز نبوده و داستان منسجم نیست و امید میرود در سایر فیلم و سریالهای جنایی این نقصان برطرف شود.
از نظر دور نداریم که اخیرا در سریالهای نمایش خانگی به صورت عریان و واضح انواع خشونت های خانگی به نمایش گذاشته می شود مثلا چاقو زدن به عروس داماد در سریال " گردن زنی" و مُثله کردن برادر توسط خواهرش"آوا" در این سریال بازنده که امیدواریم تبدیل به اپیدمی در سایر سریالهای پیش رو نباشد، مراقب باشیم تا تبدیل به فرهنگ نشود و عده ای از فیلم و سریالها الگوبرداری نکرده و آنها را در واقعیت بازسازی نکنند.
مریم کریمی_ خبرنگار
https://eitaa.com/police_mazandaran
https://splus.ir/mazandpolice
https://rubika.ir/policemazandaran
ble.ir/join/W9wofDnjdU