اسرای عراقی میگفتن روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردن چیزی نگفته اونا هم زنده زنده سرش رو بریدن):💔 جنازه اش رو آوردن اصفهان تحویل مادرش بدهند گفتن به مادرش نگید سر نداره وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال نمیشه… مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم گفتن باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین...💔