در مسیر بندگی
پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را
الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
زینب به برادر میگوید: آیا اصحاب خود را امتحان کردهای؟ من ترس آن دارم که هنگام خطر تو را تنها بگذارند. امام فرمود: «سوگند به خدا آنها را آزمودم دیدم همه آماده و استوار هستند و مانند اشتیاق کودک به پستان مادرش، اشتیاق به مرگ دارند».
نافع میگوید وقتی که این سخن را از زینب علیهاالسلام شنیدم، گریه کردم و نزد حبیب بن مظاهر آمدم و آنچه را شنیده بودم به او گفتم. حبیب گفت: «سوگند به خدا اگر انتظار فرمان امام نبود هم اکنون با شمشیر به سوی دشمن حمله میکردم.» حبیب، اصحاب را جمع کرد و سخن نافع را به آنها گفت. همه گفتند: اگر انتظار فرمان امام نبود، هم اکنون به دشمن حمله میکردیم، چشمت روشن و خاطرت آرام باشد که ما استوار هستیم. حبیب برای آنها دعا کرد و با هم کنار خیام بانوان آمدند و صدا زدند «ای گروه بانوان و حرمهای رسول خدا(ص) این شمشیرهای جوانمردان شماست که سوگند یاد کردهاند در غلاف نکنند مگر اینکه گردن دشمنان را بزنند و این نیزههای جوانان شماست که قسم خورده اند به زمین نیفکنند مگر اینکه به سینههای دشمن فرو کنند». از این رو زینب(س) آرام گرفت.
شاعر: سعدی
(مقتل الحسین مقرم ص 262 - 263)