هیچ فکرش را نمی‌کردم روزی بیاید که برایت حجله روشن کنم و نوای نوحه و مرثیه از بلندگوها پخش کنم. که قاب عکست را میان شمع‌ها بگذارم. که شربت شهادتت را پخش کنم. که بغض‌گرفتگی جلوی نفس کشیدنم را بگیرد و چشمانم صورتت را تار ببینند. چکش عدالت را بر کدام دست‌های چدنی کوفتی و تبرت را بر شانه‌ی کدام بت نهادی که اینگونه تو را در میانه آسمان بر آتش افکندند. چرا این باران، آتش را خاموش نمی‌کند و تو چرا از میان این مه بی‌پایان بیرون نمی‌آیی تا هیزم‌کشان و نمرود تو را ببینند؟ چرا تنت سوخته است و چرا این آتش گلستان نمی‌شود؟ در هزارتوی درختان و از لابه‌لای مه چه کسی به بالینت آمده و با کدام آهوان، تو را مشک آگین می‌کند؟ ابراهیم سلام بر تو سلامی به معنای خداحافظی 📌 @ponezs