من پیش کوه روسفیدم او در مقابل این همه غم خاکستر می‌شد اما من هنوز ایستاده‌ام. من پیش دریا رو سفیدم، زلزله‌هایی که در وجود من آمد بزرگترین سونامی‌های مرگبار را ایجاد می‌کرد اما قلب من با همه تلاطم دریایی‌اش این زلزله‌ها را پشت سرگذاشت من به ایستادگی خدای قیومم، ایستاده‌ام من پیش آسمان رو سفیدم که نبودِ خورشیدم را در خود کتمان کردم و اجازه ندادم روز و روزگار کسی تیره شود، مِهرم را از سر هیچ‌کس کوتاه نکردم. من به حیات رب همیشه زنده‌ام، همیشه زنده‌ام، حیات میدهم؛ بر درخت تنومند صبرم صدها کودک تاب می‌بندند، در سایه گسترده‌ی وجودم هزاران خسته، آرام می‌گیرند از روزنه میان برگهایم هزاران جویای نور، راه به چشمه خورشید می‌برند و من با احد تنها ایستاده‌ام در انتظار روزی که ... به تعداد تمام ستاره های دور و نزدیک آسمان، به خدای آسمان امیدوارم. به تعداد ماسه‌های گرم بیابان، به خدای زمین امیدوارم و به تعداد پر پرندگان، آماده جولان در فضای بی‌نهایتِ این میانه‌ام... إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا سوره احزاب، آیه ۷۲ https://eitaa.com/porsa_andishe