📌متن شبهه👇
#1834
سخنرانی احمد قابل
دین احساسی بشریت احساسی روی خقیقت پرده ای زخیم کشیده که هیچ نمیتونه برش داره
دو تا کلام صحبت می کنی میگن شما دارید با احساسات و عواطف مردم بازی می کنید
عشق حسینی
مگر من میگم عشق حسینی نداشته باشید چرا امام حسین را خلاصه می کنید در عزاداری و.....
📌پاسخ به شبهه👇
🖤 پاسخ به شبهه احمد قابل(فردی که دچار انحرافات فکری مختلف بود) درباره حماسه کربلا:
1️⃣ اینکه گفته شود هدف امام حسین علیه السلام تامین امنیت و آرامش خود و خانواده اش بوده دروغی بزرگ و حرفی باطل است، چرا که اگر چنین قصدی داشتند می توانستند یک بیعت ظاهری با یزید داشته باشند و در آرامش زندگی کنند، اگر قصدشان امنیت بود چرا خانواده خود را همراه خویش بردند و آنان را به خطر انداختند؟ اگر قصدشان امنیت بود انتخاب کوفه بدترین انتخاب بود چرا که این شهر در آن شرایط اصلا امنیت نداشت و امام(ع) هممی دانستند کوفیان یاری نمی کنند و تشکیل حکومت ممکن نیست.
2️⃣ رفتن ایشان به مکه از راه اصلی و از آنجا به کوفه آن هم از مسیر اصلی، و سخنان و دیدارهای ایشان در مکه برای آگاه کردن مردم از قیام خود و همراه کردن آنها بوده است. اگر قصد قیام نداشتند چرا به مردم بصره نامه نوشتند و از آنان یاری خواستند؟
3️⃣ هدف اصلی امام حسین(ع) اجرای دین و عدالت بود، برای این کار نمی خواستند با یزید بیعت کنند، ایشان می دیدند که اصل دین در خطر نابودی است، بدعتها جای سنت جدشان را گرفته، پس باید امر به معروف و نهی از منکر کنند و امت جدشان را اصلاح و در مسیر درست قرار دهند حتی اگر منجر به شهادت ایشان شود. اصلاح امت چطور با عافیت طلبی و گوشه نشینی سازگار است؟؟؟
4️⃣ اما مردم کوفه هم ایشان را برای رهبری و حاکمیت خویش و نه برای تامین امنیت امام (ع)، دعوت کرده بودند، هر چند امام می دانستند که آنها از ایشان حمایت نمی کنند و تشکیل حکومت ممکن نیست، ولی برای اینکه حجت بر مردم کوفه تمام شود و اعتراض خود را هم به حکومت نشان دهند به کوفه رفتند. البته نمی خواستند خونشان هدر رود، لذا تا جایی که ممکن بود سعی کردن به بهترین شکل این کار را انجام دهند.
5️⃣ اگر آیه(فخرج منها خائفا...) را هنگام خروج از مدینه خواندند، نگران از حوادث آینده بودند زیرا قصد بیعت نداشتند و علیه حکومت هم می خواستند قیام کنند نه اینکه نگران جانشان باشند.
6️⃣ در وصیت به محمد حنفیه، فرمودند برای اصلاح امت و امر به معروف و نهی از منکر می روند، اما چطور می خواستند چنین کاری کنند، اگر به یک روستای دور افتادی می رفتند و در آنجا از نماز و روزه و ... می گفتند و از برخی گناهان نهی می کردند، آیا این کار انجام می شد؟ بزرگترین منکر وجود حکومت یزید بود و بزرگترین معروف عدالت و احکام دین. اگر فرمودند کسی که حق را نپذیرد صبر می کنم تا روز قیامت تا خدا داوری نماید، منظورشان این بود من وظیفه خود را انجام می دهم بیعت نمی کنم، قیام هم می کنم، ولی منتظر می مانم تا خدا بین من و آنها قضاوت کند.
7️⃣ ماندن ایشان در مکه برای همیشه در صورتی بود که مردم آنجا از ایشان حمایت کنند و او را رهبر و امام و حاکم خود قرار دهند تا بتوانند علیه حکومت باطل قیام کنند.
8️⃣ ابن عباس به ایشان پیشنهاد می دهد به مکه یا یمن بروید اگر مناسب نبود از آنجا به ریگزارها و دره ها و... پناه ببرید ولی ایشان فقط قدردانی کردند ( الارشاد/ج۲/ص۳۵)، نقل ینابیع الموده از اینکه امام فرمودند به ریگزارها و دره ها می روم بدون سند و در منابع اصیل وجود ندارد.
9️⃣ اگر در مقابل سپاه حر یا سپاه عمرسعد فرمودند اگر من را نمی خواهید به حجاز برمی گردم، منظورشان این بود که از تشکیل حکومت چون شما یاری نمی کنید فعلا دست برمی دارم، نه اینکه بیعت می کنم یا دیگر قیام نمی کنم. از طرفی امام (ع) نمی خواستند آنها با ریختن خون پاکش جهنمی شوند.
0️⃣1️⃣ با تبلیغات به مردم تلقین کرده بودند که علیه خلیفه و حاکم حتی اگر فاسق و ظالم باشد نمی شود قیام یا اعتراضی کرد و خدا خواسته او حاکم شود، اما امام می خواستند این تفکر غلط را بشکنند و به یک واجب دینی عمل کنند، ایشان در نامه به مردم کوفه نوشتند: که رسول خدا(ص) فرمودند، کسی که حاکم ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده، عهد و پیمان الهی را شکسته، مخالف سنت رسول الله(ص) عمل می کند، در بین مردم به ظلم و معصیت رفتار می کند، سپس با گفتار و عمل خود به مخالفت نپردازد، سزوار است خداوند آن شخص را نیز به مانند آن حاکم در عذاب خود داخل نماید.(بحارالانوار/ج ۴۴/ص ۳۸۲)
1️⃣1️⃣ ایشان از زمانی که اعلام کردند بیعت نمی کنند تا هنگام شهادت، بارها و بارها از عدم بیعت، اعتراض به حکومت، امر به معرف و نهی از منکر، جهاد، شهادت و ... سخن گفته اند. برای نمونه: هنگام خروج از مدینه در نامه به بنی هاشم:( من لحق بی منکم استشهد معی و من تخلف لم یبلغ الفتح)(بحار/ج ۴۵/ص۸۵)، خطاب به مروان: از