📖 داستانهای شگفت انگیز از زیارت عاشورا 🕌 🖌 قسمت یازدهم شركت حضرت زهرا عليها السلام در مجالس زيارت عاشورا خانم علويّه اى مى گويد: براى زيارت به آرامگاه حضرت زينب و حضرت رقيه عليهماالسلام مشرف شدم ، شيفته زيارت سرور و سالار شهيدان حضرت اباعبدالله (ع) شدم ، مشغول خواندن زيارت عاشورا بودم و با حالت روحى خاصى مى گريستم ، يك بار وقتى مشغول خواندن و گريستن بودم ، ديدم گويى دريچه اى برايم گشوده شد و به عالم آخرت پا گذاشتم ، در آن حالت بيدار بودم ، ولى شاهد آن واقعه بودم ، مانند آن كه آن را در عالم خواب ديده باشم : عده اى از زنان را به همراه مادرم ديدم و در اين اثنا بانويى بلند قامت با ظاهرى محترم آمد؛ زنان گرد او را فرا گرفتند، هر يك از آنها حاجت و مشكلش را به وى عرضه مى داشت ، من نيز حاجتم را به او عرضه داشتم ، سپس به او گفتم : چرا به مجلس عزادارى ما كه در آن زيارت عاشورا را مى خوانيم نمى آيى ؟ ايشان فرمود: من در مجلس شما شركت مى كنم ، نشانه و دليل را به من داد. ايشان فرمود : پسر خاله تو و همسرش در مجلس شما حاضر شدند و براى برطرف شدن حاجتشان نذر كردند كه در حضور يافتن در مجلس زيارت عاشورا و خواندن آن نزد شما تداوم داشته باشند. به وسيله خواندن زيارت عاشورا حاجتشان بر آورده شد و منزل جديدى ساختند، بعد از آن در جلسه هاى خواندن زيارت عاشورا حاضر نشدند و آن را نمى خوانند . من صاحب نذر را مى شناسم ، داستان را با همه تفاصيل آن براى او بازگو كردم ، رنگش تغيير نمود و گريست ، به همسرش گفت : گوش كن چه مى گويد و از كجا خبر مى دهد؟! مرد بسيار متأسف و اندوهگين شد ، گفت : اينها كه گفتى درست است ، ما را مشكلات دنيا فرصتى نمى دهد تا نذرمان را ادا كنيم . 📚 ┄🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼┄ صوت‌ تمااااااام ادعیه و مناجات ها اینجا 👇 🌍 http://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7