✨﷽✨ 📌 نخستین دیدار... ✍سکوتی آرامش‌بخش سرتاسر زمین را فرا گرفته بود؛ گویی تمام اهل زمین چشم بسته و در خوابی عمیق فرو رفته بودند. در گوشه‌ای از شهر، «محمد» آخرین نجواها را می‌کرد که صدایی آشنا شنید... جبرئیل امین بود که او را به سفری عجیب فرا می‌خواند. اینجا بود که سفر پیامبر پس از رفتن به مسجدالاقصی، بر فراز آسمان‌ها آغاز شد. از آنجا همه‌چیز قابل دیدن بود... آسمان‌ها... زمین... ستاره‌ها... جبرئیل از حرکت باز ایستاد و «محمد» تا آسمان هفتم (بهشت برین) سفر کرد و خدا را دید... دلش آرام گرفت. عشق می‌خواست که درکش کرده بود؛ دیگر هیچ‌چیز جز همین وصال، او را آرام نمی‌کرد. خدا با صدایی دلنشین گفت: «محمد! من از مقام ربوبیت به زمین نگاه کردم و تو را انتخاب کردم؛ هرگز از من یاد نمی‌شود، مگر اینکه تو نیز با من یاد شوی. من خود محمودم و تو محمد؛ سپس نظری دیگر بر زمین افکندم و از آن علی‌بن‌ابی‌طالب را برگزیدم و او را وصی تو قرار دادم، پس تو سرور پیامبران و علی از نام‌های من است و «علی» (مشتق آن) نام اوست. حالا اندکی نزدیک شو و آنجا را ببین...» پیامبر قدمی رو به جلو نهاد و دوازده نور مقدس دید. سپس فرمود: «پروردگار من! اینان چه کسانی هستند؟» فرمود: «اینان امامان هستند و این یک نیز قائم است که حلال‌کنندهٔ حلال من و حرام‌دارندهٔ حرام من است و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. ای محمد! او را دوست بدار که من او را دوست می‌دارم و هر کس را که او را دوست بدارد نیز دوست می‌دارم.» 🌠 ویژه پیامبر اکرم 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ╔═════ ೋღ @profile_mazhabii ღೋ ═════╗ پروفـــــ‌...مذهبی‌...ـــــایل