این روزهای آخری حال چندان خوشی نداشت و حسابی نحیف و ناتوان شده بود. 🔸 لحظاتی نگاه نگرانش به گوشه‌ای خیره ماند و دست‌های لاغرش ناگهان به سمت تلفن خیز برداشت. 📞 شماره را که گرفت، آقا مجتبی بی‌درنگ پاسخ داد. ⁉️ یعنی چه مسئله‌ای، چنین ذهن این فیلسوف بزرگ و فقیه مجاهد را در این لحظه‌های سخت به خود مشغول کرده است. 📌صدای آرام و بیمار پدر از آن سوی تلفن به گوشش رسید: جان پدر، از کارمندان مؤسسه که مراجعه کرده بود و گرفتاری شدید مالی داشت، مشکلش را پیگیری کردید؟ 📎 تصویر مربوط به بیماری چشم استاد در سال‌های پیش است. 🆔 eitaa.com/qahramani