🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀
#یاد_یاران
#سردار_دلها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
#قسمت_صد_و_هفتم
💠خدایا! به عفو تو امید دارم.
ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بی همتا! دستم خالی است و کوله پشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشه ای به امید ضیافت عفو و کرم تو می آیم. من توشه ای برنگرفته ام؛ چون فقیر را در نزدکریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!
سارُق و چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرم تو؛ همراه خود دو چشم ُبسته آورده ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکیها، یک ذخیره ی ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است؛ گوهر اشک بر اهلبیت است ؛ گوهرِ اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصور، مظلوم در چنگ ظالم.
خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه چیزی دارند و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده ام که به این ذخیره امید دارم وآن روان بودن پیوسته به سمت تو است. وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم ، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروت دست من است که امیددارم قبول کرده باشی.
ّ خداوندا! پاهایم سست است. رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنم عبور می کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم میلرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازکتر است و از شمشیر برنده تر؛ اما یک امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پاها در حرمت پا گذارده ام و دور خانه ات چرخیده ام و در حرم اولیائت در بین الحرمین حسین وعباست آنها را برهنه دوانده ام و این پاهـا را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدنهاو خزیدنها وبه حرمت آن حریمها، آنها را ببخشی.
📚من
#قاسم_سلیمانی هستم
#ناصر_کاوه
#ادامه_دارد ...
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀