🌹سردار شهید محمّد رضا بدیهی.شهیدعملیات کربلای پنج.شلمچه 🌹🍃🌹سردار شهید محمّد رضا بدیهی وقتی با شمال نسیم در انتهای جاده شیراز – فسا به "تل کدیوری "می رسی در حقیقت به دروازۀ شهری تاریخی رسیده ای که از همان ابتدای ورود با عطر نجیب نارنج به استقبال تو می آید. چشم که باز می کنی از بین تمام مردم شهر شهید محمد رضا بدیهی با همان لبخند مهربان و همیشگی از بلندای تابلویی که به یادمان او و سه تن از سرداران شهید گردان فجر بر سر در شهر آویخته شده است به تو خیر مقدم می گوید . در همان ابتدا دلت را جا می گذاری و دیروزهای خون و حماسه را در نگاه معصوم "او"تکرار می کنی . به یاد " حاج محمود "می افتی و "مرتضی "را در تبسمی مهربان لبخند می زنی و در بوی باروت شناور می شوی . تازه یادت می آید که به نارنجستان فسا رسیده ای ، به شهر المهدی (عج) به شهر مردان فجر ، به شهر سرداران گمنام ، به شهر شهید اسلامی ، شهید کیهان پور و به شهر شهید محمد رضا بدیهی ، شهید بزرگواری که عملیاتهای شکست حصر آبادان ، رمضان ، ثامن الائمه ، فتح المبین ، بیت المقدس ، والفجر مقدماتی و والفجر 1و2و4و8و عملیات خیبر و بدر و کربلای 4و5 یادمان قهرمانیهای اوست . دنبال شهید می گردی ، کجا ؟هر جا که باشد و انگار دنیا را به تو داده اند ،وقتی در پرونده های کنگرۀ سرداران (خلاصۀ خوبیها ) به نام مقدس شهید می رسی ، پرونده را کلمه کلمه می خوانی ، شهید محمد رضا بدیهی ، فرزند : مرتضی ؛تاریخ تولد : 18/3/1340؛ متأهل ؛دارای سه فرزند ؛ میزان تحصیلات : سوم راهنمایی ؛ عضویت در بسیج :1/7/59؛ مسؤولیت شهید در جبهه : وی از مؤسسان گردان همیشه پیروز فجر از لشکر 33 المهدی بود ؛ آخرین مسؤولیت شهید در جبهه : فرماندهی گردان ؛ شرح رشادتها : این پاسدار سرافراز انقلاب در عملیات کربلای 5 اگر چه چندین بار مجروح گردید اما حاضر نشد به عقب بر گردد و آن چنان پایمردی و ایستادگی کرد تا به درجۀ رفیع شهادت نایل آمد ؛ تاریخ شهادت : 9/11/65، محل شهادت ؛ محور شلمچه . با نام خونین "شلمچه " بغض ، گلویت را می گیرد وبا همین چند جملۀ ساده در عطر افشان بهار 1340 زاده می شوی و در نهم بهمن ماه 1365 با اصابت ترکش خمپاره با خودت بدرود می گوئی و در برزخی از رفتن و ماندن آخرین وصایای خودت را مویه می کنی : "خدا را فراموش نکنید .، در هر حال به یاد خدا باشید و از او کمک بخواهید . پیرو ولایت فقیه باشید و پیرو خون شهدا. " تو در خاطرات نیلوفری خودت گم می شوی امّا تمام نمی شوی ، از پیرمردی سراغ گلزار شهدای امام زاده حسن را می گیری تا فاتحۀ این روزهای ناصبور و این همه حسرت را یکجا بخوانی.🌹🍃🌹صلوات