بنا بر ضرورت کار انتشاراتی سپاه، که همیشه با رنگ و جوهر سر و کار داشتیم، معمولاً دست هایم آغشته به جوهر بود و شستن آن هم وقت گیر بود. یک روز موقع نماز، وقتی اذان ظهر به گوشم رسید، کمی تعلّل کردم. شهید حاجی مغفوری گفت: سلمانی! نماز تمام شد و تو هنوز دست هایت را نشستی؟ بعد حرف جالبی زد. گفت: اگر الان تلفن زنگ بزند و تو را بخواهند چه کار می کنی؟ می گویی بگو ده دقیقه دیگر زنگ بزن؟ الان هم خدا با آن عظمتش ما را صدا کرده، وقتی صدای اذان به گوش می رسد، یعنی وقت ملاقات است. تو که می دانی وقت نماز است، پنج دقیقه زودتر دست خود را تمیز کن. خداوند از معرفت او کمی به ما ارزانی کند. 🎤راوی: حسن سلمانی 📚: نماز و نیاز شهید مخلص و پاکباخته ی عاشق خدا شهید حاج عبدالمهدی مغفوری🌷