«سکوت» کلافه شده بودم. رفتم پیش حاجی. گزارش طرف را دادم بهش. گفتم:«فلانی کارهای اشتباهش انگار تمومی نداره. پشت‌هم داره تکرار می‌کنه.» ساکت بود. من را نگاه کرد. در جوابم یک جمله گفت: «یه درصد احتمال میدی توی این مسیر بمونه و خوب بشه؟» رفتم توی فکر. جواب دادم: «بله.» مهربان نگاهم کرد. گفت: «پس دیگه هیچی نگو.» نقل از : سردار حسین فتاحی 📚سلیمانی عزیز، ص۹۷ 💐شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات