☑️ طلاهای همسرش را میفروشد
✍️ «پنج یا شش روز به عید سال ۱۳۶۱ مانده بود. ساعت ده شب شهید بابایی به منزل ما آمد و مقداری طلا که شامل یک سینه ریز و تعدادی دستبند بود به من داد و گفت: فردا به پول نیاز دارم. اینها را بفروش ...» ادامه این خاطره از همرزم شهید سرلشکر خلبان «عباس بابایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
بیشتر بخوانید 👇👇👇
🌐 https://qazvin.navideshahed.com/fa/news/582918
➡️ @qazvinnavideshahed#نویدشاهدقزوین#نوید_شاهد_قزوین#دفتر_خاطرات