🔹سه‌شنبه شب خبر ۲۱: سیاست تثبیت ارز شکست خورد و موجب رانت شد. 🔹پنجشنبه ظهر خبر ۱۴: سیاست تثبیت ارز  با موفقیت اجرا شد، کارساز بوده و موجب ثبات بازار شد. همچنانکه نوکر بادنجان نیستیم، نوکر تثبیت هم نیستیم. شما بفرمایید می‌گوییم بد است، باز شما بفرمایید می‌گوییم خوب است. هر طور شما صلاح بدانید استدلال علمی برایش جور می‌کنیم. این وضع آشفته علم، مرا یاد قطعه‌ای از کتاب انسان نوشته مرحوم دکتر شریعتی انداخت که برایتان خلاصه‌اش می‌کنم: آخر شاهنامه‌ای که امروز شاهد آنیم، ثمره حماسه شومی است که فرنسیس بیکن برای علم جدید، در جنگ با مذهب سرود: "علم باید دغدغه یافتن حقیقت را کنار بگذارد و از این پس تنها در جستجوی قدرت باشد". علم از هنگامی که از حقیقت‌پرستی به قدرت‌پرستی رو کرد و از حرم خدا جدا شد و متعه بورژوازی گشت، عفت و قداست و حرمت دیرینش را از دست داد و روسپی و وقیح و لاابالی و بی‌رحم و بی‌ایمان شد. عصری پدید آمده که علم خاتم سلیمانی در انگشت کرده و فلک را سقف می‌شکافد و پا بر فرقدان می‌نهد و بر باد می‌نشیند و بر ماه حکم می‌راند، اما در بازار سوداگران، آسان‌تر از ذلیل‌ترین کنیزان، به زر غالیه خرید و فروش می‌شود... و چون تعصب با علم مغایر است و تعهد، آزادی علم را مقید می‌سازد و ایمان به بی‌طرفی علم خدشه می‌رساند و اخلاق، ارزش‌های غیرعلمی و گرایش‌های غیرمنطقی و ایدئالیستی است و اینها در پیشگاه علم که فقط به واقعیت‌ها تکیه دارد بی‌ارج است، برای عالم هیچ تفاوتی نمی‌کند که محل ماموریتش کاخ سفید باشد یا سرخ یا سیاه؛ که این رنگ‌ها، رنگ‌های ایدئولوژی است و امروز، ایدئولوژی‌ها رنگی ندارند و عصر ما عصر تکنولوژی است... دیروز که ما قرن‌ها از دروازه این تمدن بزرگ به دور بودیم، چهره علم قداستی داشت که وحشی‌ترین سلاطین خونخوار نیز چون هارون و طغرل بیک و ناصرالدین شاه به خاطر تظاهر به ارزش‌های حاکم بر زمان و جا افتاده در روح جامعه و افکار عمومی و تثبیت شده در فرهنگ و ایمان مردم، به خانه عالم می‌رفت، بر نمد و بوریای او زانو می‌زد و دستش را بوسه می‌داد. و امروز فون براون مظهر علم بی‌تعهد و آزاد قرن ماست؛ قرن علم برای علم. بسیار طبیعی و معمول است که عالم تا در دانشگاه تولید می‌شود و بیرون می‌آید خود را به بازار عرضه می‌کند و بر حسب قیمتی که در رابطه با تقاضا تعیین می‌شود خود را به فروش می‌رساند... در وجدان حاکم بر عصر ما هیچ عیب و عاری ندارد که می‌بینیم علمای بزرگ عصر ما پس از آنکه در دانشگاه یا آزمایشگاه یا پشت میز کار و مقام علمی و تحقیقی خویش درخشیدند، کارخانه‌ای تجارت‌خانه‌ای یا موسسه استعماری و کارتل و تراستی آنها را با پول می‌خرند و این چنین، عالمی که خود را به سرمایه‌دار می‌فروشد تا خادمش شود با همه تیزهوشی و نبوغ علمی، در عمق روحش کمترین احساس شرمی ندارد.... @syjebraily