#زندگینامهنادرشاه_افشار⚔
#پسرشمشیرفرزنددرگز
#قسمتچهلویکم
✍پس از عبور آخرین نفرات سپاه ایران از دومین رود سِند نادر به یکی از سردارانش بنام حاج خان بیک دستور داد بهمراه سه هزار نفر سوار بعنوان جلودار سپاه با فاصله دو فرسخ ( 12 کیلومتر) وضع جغرافیائی و امنیت راهها را بررسی و به اطلاع وی برساند نادر با احتیاط همه جوانب را در نظر داشت زیرا می دید رفته رفته به قلب کشور هند نزدیک شده و به همان اندازه از مرزهای ایران دور می شود و با کوچکترین بی احتیاطی چه بسا یکباره از چند جهت مورد تاخت و تاز هندیان واقع شده وهمه مردان جنگی اش که در دنیا بی نظیر بودند ، نابود شوند
ارتش ایران با رعایت احتیاط تمام به سومین شاخه رود سِند بنام *چناب* رسید دوباره معضل عبور از پهنای وسیع رودخانه خودنمائی کرد ولی این بار وضع فرق داشت زیرا سربازان هندی با تجهیزات کامل و توپخانه در آن سوی رود آماده دفاع بودند
نادر دریافت گذر از آن نقطه با وجود سنگرهای بی شمار هندیان که توپخانه مجهزی نیز از آنان پشتیبانی می کند غیر ممکن است او با احضار سرداران خود با آنان به رایزنی و مشورت پرداخت و دستور داد تعداد ده ارابه توپ جنگی را شب هنگام مخفیانه در دو نقطه خاص از ساحل رودخانه بطول دو کیلومتر که عرض کمتری داشت مستقر کنند
سپیده صبح غرش توپهای ایران شروع شد همزمان نادر دستور داد چند هنگ سواره نظام در همان دو نقطه مستقر شوند و وانمود کنند که سواران آماده اند تا پس از کوبیدن سنگرهای هندیان از پهنای رود بگذرند حیله نادر موثر افتاد و فرمانده نیروهای هندی را فریب داد هنوز یکساعت از برآمدن خورشید نگدشته بود که همه نیروی هند در برابر آن دو نقطه دو کیلومتری جمع شدند و فاصله میان این دو نقطه را پر کردند توپخانه ایران و هند به سختی یکدیگر را زیر آتش داشتند سربازان دو طرف برای پرهیز از اصابت ترکش گلوله ها درون سنگرها خزیده بودند و این درست خواست و ایده ال نادر بود
در این اثناء که تمام هوش و حواس دو طرف به حفظ جان خود بود در نقطه دور از محل درگیری یکی از سرداران دلاور سپاه ایران بنام امیر خان افغان با هزار نفر از افراد جنگاور خود در نقطه ای دور از دید دشمن ، بی باکانه به دل رودخانه زده و با هر سختی و مشقتی بود خود را به آنسوی ساحل رسانیدند هندیان که هنوز در حال خزیدن درون سنگرها و جاخالی دادن از ترکش های گلوله های توپخانه ایران بودند ناگهان مشاهده کردند که از دور سواران ایرانی مانند عقاب بر سر آنها تاختند
سردار امیرخان و سربازانش چنان چیره دستانه شمشیر می زدند که هندیان در مدت کمی دچار تلفات سنگینی شدند دویست نفر از سربازان امیرخان بیدرنگ بسوی توپخانه هندیان تاخته و تمامی توپچیان را از دم تیغ گذراندند و بدین ترتیب توپخانه هندیان خاموش شد سپاه اصلی هندیان که متوجه شبیخون امیرخان شده بود با تاخت بسوی وی و سربازانش یورش آورده و هجوم سنگینی را آغاز کرد
از این سو نادر بیدرنگ به سواره نظام سپاه دستور داد از همان نقطه ای که امیرخان افغان از رودخانه گذر کرده به کمک وی بشتابند سواره نظام ایران با هر سختی که بود کم و بیش و با مشقت زیاد از رودخانه گذر می کردند و به یاری امیرخان افغان می شتافتند
هندیان که اینک خود را سازماندهی کرده بودندمقاومت می کردند ولی گذر زمان بسود ایرانیان و به زیان هندیان بود زیرا هر چه وقت می گذشت افراد بیشتری از رود می گذشتند و به نفرات سپاه ایران افزوده می شدند در حالیکه بالعکس از شمار هندیان کاسته می شد رفته رفته شیرازه کار از دست هندیان بیرون می رفت تا اینکه در نهایت آثار شکست در میان آنان پدیدار شد شمار زیادی کشته و عده ای بیشتری زخمی و اسیر شدند و در نهایت توپخانه و ساز و برگ و مهمات و غنیمت های فراوانی نصیب سپاه ایران شد
هنگامی که سومین شاخه رود سند تحت سلطه ایران درآمد نادر دستور داد با ریسمان های ضخیم چند رشته محکم و استوار از این سوی رود به آن سوی رود کشیده شود تا پیاده نظام و تجهیزات به آنسوی رودخانه خروشان بروند
پس از انتقال لشگر نادر اجازه استراحت نداد و دستور حرکت بسوی شهر لاهور داد
پس از سه روز راهپیمایی سریع سپاهیان ایران به ساحل چهارمین شاخه رود سند بنام *راوی* رسیدند فرمانده جلوداران سپاه ایران بنام حاجی خان بیک به نادر گزارش داد ذکریا خان پس از گریختن از دژ کاخه سر در منطقه ای بین رودخانه و شهر لاهور سنگر گرفته است
نادر پس از اینکه دانست بهیچوجه گذر از رود ممکن نیست دست به کار ساخت پل زد و در نهایت تیز توانست تمامی سپاهیان را با تجهیزات سبک و سنگین به آنسوی ساحل قدم گذارد
سپس نادر ارتش را به سه ستون تقسیم کرد و هرستون از سه مسیر بسوی لاهور براه افتادند ذکریا خان که سر درگم شده بودند نمی دانست با کدام یک از این ستون ها بایستی درگیر شود
دوستداران ولایت
https://eitaa.cm/doostdaranvelayat