غمی بود رستم بیازید چنگ
گرفت آن بر و یال جنگی پلنگ
خم آورد پشت دلیر جوان
زمانه بیامد ، نبودش توان
زدش بر زمین بر به کردار شیر
بدانست کو هم نماند به زیر
سبک تیغ تیز از میان برکشید
بر شیر بیدار دل را درید#قصه#شاهنامه#اشعارشاهنامه#شاهنامهخوانی
مارا در ایتا دنبال کنید
@qesehaye_shahname