خاطره ای در مورد مرحوم فرج نژاد...
بارها بهش گفتم من کمکت میکنم ماشین بخر
گفت پولو ازت میگیرم ولی باید باهاش اسرائیلو بزنیم پول لازم دارم واسه چندتا دوره
میگفتم نمیدم مگه اینکه خرج خودت کنی
میگفت حرف زدی باید بدی
و میرفت خرج دوره اش و طلبه ها میکرد.
تازه این موتورش هم همیشه خدا خراب بود
یه بار یه موتو بهتر واسش گرفتم از یکی رفقا
یه ماه بعد دیدم فروخته و یه اردو واسه بچه های محروم ابرکوه گذاشته
☘کانال تحلیل های اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی
@hamidrezamaghsoodi