2. معادله اطمینان سازی- سازش
کارکرد اصلی معادله دفاع- تهاجم در سیستم بازدارندگی، تولید و بازتولید ثبات استراتژیک برای امینت ملی کشور است و در مقابل، کارکرد اصلی معادله اطمینان سازی- سازش، پایدار سازی ثبات استراتژیکسیستم امنیت ملی کشور.
ثبات استراتژیک ؛ کارکرد اصلی سیاست خارجی
اما نکته کلیدی و اصلی در این سیستم کنترلی برای بازتولید ثبات استراتژیک و سیستم امنیت ملی، این است که این دو نوع معادله همطراز و همردیف هم نیستند و در یک جدول رتبه بندی اولویت بندی می شوند که اولویت نخست از آن معادله دفاع- تهاجم است و اولویت بعدی از آن معادله اطمینان سازی- سازش و البته معادله دوم بدون برقراری معادله نخست، خطایی راهبردی خواهد بود که به نابودی ثبات استراتژیک در گام نخست و سپس حذف سیستم امنیت ملی در گام بعد خواهد انجامید که در نهایت بقاء کشور را به لبه پرتگاه نابودی خواهد کشانید.
به همین دلیل است که در استراتژی سیاست خارجی و در مسیر مدیریت و کنترل نظم مطلوب، در گام نخست تولید ثبات استراتژیک هدف اصلی است . مبتنی بر تولید و بازتولید ثبات استراتژیک که از نان شب هم برای سیاست خارجی و امنیت ملی کشور واجب تر است ، گام بعدی شکل می یابد. یعنی اعتمادسازی. اعتماد سازی بدون ثبات استراتژیک، مبتنی بر معادله دفاع- تهاجم و ماقبل آن خیانتی نابخشودنی وحماقتی بزرگ است.
لذا همه چیز می بایست در خدمت ثبات استراتژیک قرار گیرد. ثبات استراتژیک عبارت است از اینکه، هیچ کس جرأت و جسارت تهاجم به کشور را نیابد و نتواند به این مسئله فکر کند و اگر هم اندیشید، یارای عملی ساختنش را نداشته یاشد. از ثبات استراتژیک ، با نام بن بست استراتژیک هم نام می برند.یعنی وضعیت عدم توان رفتارهای نامطلوب علیه هم.
تا زمانی که ثبات استراتژیک تولید نشود و وجود نیابد خبری از بازدارندگی نخواهد بود و بدون بازدارندگی نیز سخن از اعتماد و مذاکره و دیپلماسی صرفاً یک شوخی بی مزه خواهد بود. اینجاست که دستگاه دیپلماسی در خدمت ثبات استراتژیک و قدرت بازدارندگی کشور قرار گرفته و مبتنی بر دستور کار سیاست خارجی و پس از ایجاد معادله دفاع- تهاجم و تثبیت بازدارندگی، نقشه راه سیاست خارجی را در حوزه اعتمادسازی و اعتمادبخشی عملیاتی کرده و پازل آن را تکمیل می کند.
این چرخه و پروسه اصلی سیستم بازدارندگی و سیاست خارجی است که نمی توان برخلاف این روند حرکت کرد. یعنی ، نمی توان با اعتمادسازی آغاز کرد ، سپس به ثبات استراتژیک و بازدارندگی رسید. معکوس سازی چرخه بازدارندگی و ثبات استراتژیک نه تنها به ثبات نمی انجامد، بلکه به بی ثباتی انجامیده و کشور را در چرخه بی پایان بی ثباتی غرق کرده و سیری تصاعدی و تشدید یافته بدان خواهد بخشید . به همین دلیل است که سیستم های سیاسی که بدون رسیدن به ثبات استراتژیک، دم از سازش و اعتمادسازی می زنند، به امنیت ملی خود خیانت می کنند و موجب تنازل امنیت ملی و بدتر شدن وضعیت خود خواهند شد.
حال با این مقدمات پرسش کلیدی اینست: چرا پس از امضاء توافق برجام، شاهد روند رو به افزایش و تشدید تهدیدات علیه امنیت ملی و منافع ملی کشور هستیم؟ چرا شاهد بروز حلقه های متعددی از ناامنی و تهدیداتیم که آخرین آنها اقدامات رژیم سعودی است؟
دستورکار سیاست خارجی و کدهای عملیاتی
واقعیت آنست که منطقه ما در حال تجربه تحولات و دگرگونی هایی است که نظم منطقه ای را دچار دوران گذاری نموده است که از دل آن نظم جدید بیرون خواهد آمد. در این وضعیت، دستورکار اصلی سیاست خارجی ج اا می بایست ناظر بر تولید و کنترل نظم مطلوب ج اا باشد. در این شرایط و وضعیت، گام نخست تنظیم معادله دفاع- تهاجم و طراحی یک سیستم کنترل و بازدارندگی برای حصول به ثبات استراتژیک منطقه ای برای ج اا و توسعه وتعمیق این بازدارندگی و ثبات راهبردی باشیم.
در این مسیر است که طراحی و تولید شبکه منطقه ای ج اا ضرورت نخست این سیستم مطلوب خواهد بود که در درون خود سه حوزه ژئوپلتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچر ( فضای حیاتی) ج اا را تأمین نماید. این سه در واقع کدهای عملیاتی و قواعد درونی دستورکار سیاست خارجی است. کد ژئوپلتیک دستورکار سیاست خارجی معطوف به بقاء است. کد ژئواکونومیک معطوف به تأمین منابع ملی است و کد ژئوکالچر معطوف به انسجام منطقه ایست. پیوند میان این هرسه، شبکه منطقه ای هر کشوری را پدید می آورد. اینها کدهایی هستند که نه ساختنی که کشف کردنی اند.
مهم ترین واساسی ترین این حوزه ها وکدها، کد ژئوپلتیک است که اولویت نخست در سیاست خارجی و منطقه ایست. کد ژئوپلتیکی به ما می گوید که چگونه می توان در راستای بازدارندگی و کنترل نظم مطلوب، سه کارکرد اصلی دارد:
1. ژئوپلتیک به ما می گوید که سیستم کجا به سوی تهدیدات می رود و چگونه می توان تهدیدات را خنثی کرد. ( تهدیدات کجاست؟)