4.43M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
درد آنقدر بر گلو می فشارد که راه نفس تنگ می شود چون تونل های حماس مردمی بی دفاع، زنان و کودکانی بی سرپرست! صدی یک بازمانده از آوار منزلشان، کودکانی یتیم در حال بازی در بیمارستان المعمدانی، منتظر پدرها و مادرهای زیر آوارمانده، تنهای جایی که میشود جمعشان کرد همان حیاط بیمارستان بود، نه مسجدی مانده و نه خانه ای!!! ای مرگ مرا هم فرا بگیر که به بشر بودنم شرم دارم. به تنفس در زمینی که این دوپاهای هار هستند شرم دارم. کاش نبودم و نمیدیدم این همه ظلم را. شاید بستر سرد خاک التیامی باشد بر آتش درون...