📚🌹داستان شماره 11: از شایعه بترسید ✍۷۰۰ سال پیش در اصفهان مسجدی می ساختند. کار تمام شده بود و کارگران در حال انجام خرده کاری های پایانی بودند. پیرزنی از آنجا رد میشد . ناگهان پیرزن ایستاد و گفت به نظرم مناره مسجد کج است! کارگران خندیدند ولی معمار با صدای بلند فریاد زد ساکت ! چوب بیاورید، کارگر بیاورید، چوب ها را به مناره تکیه دهید ، یالا حالا همه باهم . فشااار دهید . فشااااااااااار !!! و مرتب از پیرزن می پرسید مادر ! درست شد؟ بعد از چند دقیقه پیرزن گفت: درست شد و دعا کنان دور شد . کارگران گفتند مگر می شود مناره را با فشار صاف کرد ؟ معمار گفت : نه ! ولی می توان جلوی شایعه را گرفت ! اگر پیرزن می رفت و به اشتباه به مردم می گفت ، مناره کج است و شایعه کج بودن مناره بالا میگرفت . دیگر هرگز نمیشد مناره را در نظر مردم صاف کرد. و همیشه در اذهان مردم میماند که این مناره کج است . ولی من الان با یک چوب و کمی فشار ، مناره را برای همیشه صاف کردم!!! نتیجه : ⛔️از شایعه بترسید ! در تجارت و کسب و کارتان ، حتی در زندگیتان از شایعه بترسید ! اگر به موقع وارد عمل شوید براحتی مناره زندگیتان صاف خواهد شد. جهت نشر در کانال اختصاصی مدرسه