‍ "فرق فکر با تفکر! " 🔹 در علوم باطنی، "فکر کردن" یک چیز است و "تفکر" چیز دیگریست. این دو با هم فرق دارند. 🔹 قرآن دعوت به تفکر می کند و نه به فکر. دقت کن! » در فکر، تو توسط مجموعه ای از تصاویر افسارگسیخته بلعیده می شوی. هیچ اختیاری نداری و همواره از کلمه یا تصویری به کلمه و تصویر دیگری پرتاب می شوی. مثلاً؛ فردا چه می شود؟! داشته باشم چه می شود؟! نداشته باشم چه می شود؟! اگر بُزَم هزار تا بز بشود چه می شود؟! برسم چه می شود؟! نرسم چه می شود؟! فقیر بشوم چکار کنم؟! ثروتمند بشوم چکار کنم؟! اگر زمین دهان باز کند و فرو روم و یا شهاب سنگی بر سرم فرود آید چه کنم؟!... و اینها و جز اینها دریای عمیقی است که اکثر مردمان در آن غرق اند و متاسفانه اسمش را تفکر گذاشته اند! 🔹 این نوع فکرکردن‌ها، یک بیماری است. بیماری ای که آدمی را از انرژی حیاتی خالی می کند. تفکر چیز دیگریست. در تفکر موضوع مشخص است و تو آگاه بر تفکر خویشی. مثلا می خواهی قرار دادی ببندی، یا می خواهی یک مسئله هندسی را حل کنی، یا میخواهی نقشه ی ساخت یک خانه را بکشی، یا قرار است چیزی را تعمیر کنی، یا راه گم کرده ای و میخواهی مسیر درست را بیابی،... و امثالهم. در تفکر، تو بر فکر خویش، آگاهی. مسئله را می دانی. سؤال مشخص است و تو بدنبال بهترین جوابی. و وقتی جواب را یافتی، فکر تعطیل می شود. دیگر تو اسیر فکر نیستی. 🔹 در تفکر، فکر یک وسیله در دستان توست. اما در فکر افسارگسیخته و بی مورد، این تویی که بازیچه ی دستش شده ای. این تویی که اسیرش گشته ای. فکر و خیال ها ریشه در هپروت و موهومات دارند. حال آنکه تفکر، در باره ی امر واقع است. مضافاً اینکه تفکر یک علم اکتسابی است. کار هر کسی نیست. کار کسی است که مقدماتش را به خوبی کسب کرده است. و تفکر خود مراحلی دارد. از ابتدایی ترین تا متعالی ترین آن. 🔸 "تفکر"، اولین وجه دانایی روح است. وجوه دیگری نیز در روح وجود دارد که فراتر از تفکر عمل می کنند و بسیاری از سالکان از آن وجوه دیگر کسب آگاهی می نمایند. 👌 یادت باشد آن تفکری که قرآن می گوید دعوت به تفکر متعالی است نه این فکر و خیال های بیخود و افسارگسیخته ما! افکار و اوهامی که به جای وضوح و روشنی بیشتر، همواره تاریکی فزونتر آورده اند! با اقتباس از کتاب هفت عمق آگاهی @qurandelan