هدایت قلب‌ها دست خداست... شاید تقدیر درست خیلی‌ها این باشد که مدتی خارج از وطن زندگی کنند... --------- « همیشه عاشق سفر به خارج از کشور بود و می‌گفت: اینجا جای ماندن نیست. بلاخره رفت و هزاران تجربه را از سر گذراند... از تصمیمش راضی بود و احساس خوبی داشت... اما این حس مثل خیلی‌ها در او ماندگار نبود... چند سال گذشت و ورق همه چیز در ذهن و قلبش برگشت... هیچکس متوجه نشد چگونه... خودش و دخترش محجبه شدند و حتی تحمل زندگی در تهران را هم نداشت. می‌گفت: وقتی دیدم دختران کشف حجاب کرده‌اند و نهایت دستاوردشان این بوده که این ور و اون ور در حال سیگار کشیدن باشند، با خود گفتم این مسیر درستی نیست... کار به جایی رسید که به قم نقل مکان کرد! وقتی او را دیدم و دلیل تحول و تغییر تصمیمش را پرسیدم، گفت: خیلی پیچیده و عمیق است و هزار اتفاق پیش آمد اما در نهایت تیر خلاص خوابی بود که با نشانه‌ها گمان می‌کنم حضرت معصومه سلام الله علیها بوده است... و تمام. وقتی برگشت حال زاری داشت اما حالا شادابی‌اش برگشته، غرق حس خوب است و در کنار خانواده‌اش زندگی می‌کند. می‌گفت انقدر احساس خوشی و خوشبختی می‌کنم که خدا می‌داند، خیلی هایش را نمی‌گویم. از چشم زخم می‌ترسم... وقتی ازش درخواست کردم تجاربش و مسیری که طی کرده را برایم تعریف کند تا در کانال نشر دهم، قبول نکرد. گفت می‌گویم اما دوست دارم بعد مرگم منتشر شود... کاش بتوانم راضی‌اش کنم... به او گفتم: جوانان بسیاری شاید نیاز داشته باشند که الان بدانند... و منتظر پاسخش هستم...