❇️ قصه‌ی اَمَل اَمَل یک عروسک زیباست که به یاد تمامِ دختران غزه ساخته شده... چشم‌های بسته‌ی اَمَل نمادی از چشم‌های بسته‌ی دختربچه‌های شهیدِ غزه‌اس... چشم‌هایی که بسته شدند ولی دست از آرمانشون نَشستند؛ اَمَل چشم‌هاش رو بسته و تو رؤیاهاش داره آزادی قدس رو تصور می‌کنه و لبخندِ روی لبهاش نشون می‌ده که چه رؤیای شیرینی تو سرش داره... موهای بُلَندِ اَمَل، استعاره از آرزوهای زن‌ها و دخترهاست، زن‌ها و دخترهای عاشقی که بمب‌های امریکاییِ اسرائیل، فرصتِ عاشقی رو از اونها گرفت... رنگ طلاییِ موهاش، از آفتابِ نشسته روی گنبدِ مسجدالاقصاست که طعنه زده به هر چی رنگ طلایی و نور و درخششه... اَمَل، پرچم فلسطین رو مثل تاج گذاشته روی سرش تا بگه همونطور که هر ملکه‌ای از تاجش محافظت می‌کنه و به هیچ قیمتی از دستش نمی‌ده، او هم تاج سرش، پرچم و هویتش رو هیچ‌جوره رها نمی‌کنه... برگ‌های زیتونی که بسته به کمرش نشونه‌ی مقاومت و ایستادگیِ زن‌های سرزمین زیتونه؛ اونها کمربندهایی از زیتون به کمر بستند تا دنیا بدونه صاحبان سرزمین زیتون مردها و زن‌های مقاوم فلسطینی‌اند و نَه صهیونیست‌های بی‌اصل و نسب... اَمَل مثل هر دختر فلسطینیِ دیگه‌ای روی شونه‌هاش دو تا بال داره، دو بالی که پروازش می‌ده تا بلندی‌های جولان، تا بلندترین نقطه‌ی آسمون، تا مرکز فلسطین، تا جغرافیای بیت المقدس؛ دو تا بالی که شبیهِ بالهای فرشته‌های نگهبانِ بیت‌المقدسه؛ دو بال به شکل پرچم حزب‌الله...