ربط عاشقی 🇵🇸
#سهم_من_از_جهاد #قسمت_اول👇 #زندگی_با_قرآن #عادیات #بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب @rabteasheghi⏪
بسم الله الرحمن الرحیم وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحًا ﴿۱﴾ فَالْمُورِيَاتِ قَدْحًا ﴿۲﴾ فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحًا ﴿۳﴾ فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا ﴿۴﴾ فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا ﴿۵﴾ "قسم به نفس اسب‌های مجاهدین قسم به جرقه‌ای که از برخورد نعل آهنی اسب مجاهد بر جاده بروز می‌کند. قسم به نوع غافلگیر کردنشان در صبحدم‌ها قسم به شبیخون مجاهدان و گرد و غباری که به پا می‌شود. سوگند که آن‌ها خودشان را با هجوم صبحگاهان در جمع حرکت توحیدی تاریخ قرار دادند. خداوند متعال زمانی چیزی را مورد قسم قرار می‌دهد که می‌خواهد خودش را در آن چیز به تجلی بگذارد و در این سوره به کمترین چیزی که از یک مجاهد سراغ داریم من جمله نفس و برق سم اسب‌هایشان قسم می‌خورد. جایگاه سوره به این است که قصه جهاد و مجاهده در همه تاریخ محل نجات انسان‌ها بوده است. مجاهدان محل ظهور اراده خداوندند." 🌙 شب از نیمه گذشته است و نگرانی تب دخترکم نگذاشته خواب میهمان چشم‌هایم شود. از صبح هم پای درس و مشق پسرها بوده‌ام. دیگر رمقی برایم نمانده اما چاره‌ای نیست می‌ترسم خواب بمانم و اتفاقی برای دخترکم بیفتد. فرصت خوبی است برای همنشینی با بیانات شیوای استاد طاهرزاده در تفسیر دلنشینشان از فرازهای آسمانی سوره عادیات. به تکان دادن پاهایم ادامه می‌دهم تا دخترکم خوب بخوابد و باز دستم می‌رود روی دکمه play گوشی: "برکات خاصی در روحیه جهادی است. کسی که ظلمات زندگی عادی را بشناسد نمی‌تواند بدون جهاد زندگی کند. اگر کسی اهل مجاهده باشد خداوند ره صد ساله سلوک را یک شبه برای او می‌گشاید. در زندگی جهادی است که انسان خدا را می‌یابد..." ✨ چشمانم را می‌بندم. نمی‌دانم خود را در کجای تاریخ تصور کنم تا بتوانم در جایگاه مجاهدان قرار بگیرم. آیا سهم من از این بشارت‌های قرآنی فقط آه کشیدن است؟ آیا سهم من از آیات نورانی جهاد، تنها حسرت مقام مجاهدین است؟ 🖤 دلم می‌گیرد اما... یکباره به خود می‌آیم. صدای شیرین رهبرم در گوشم می‌پیچد: " فرزندآوری یکی از مهمترین مجاهدت‌های زنان و وظایف زنان است." آرام می‌گیرم. اشک شوق از گوشه چشمانم فرو می‌ریزد. خونی تازه در رگ‌هایم شروع به دویدن می‌کند. آهسته دخترم را از روی پاها پایین می‌گذارم. پیشانی‌اش را می‌بوسم و با دمیدن سوره حمد به صورت زیبایش دعا می‌کنم بدون تب بخوابد. 💫 نفس نفس زنان از جا بلند می‌شوم تا در آخرین روزهای باقی مانده به زمانِ دنیا آمدن فرزندم کارهای نیمه تمام فرهنگی‌ام را تمام کنم. از کجا شروع کنم؟ نمی دانم! ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده... 📋 قلم در دست می‌گیرم و شروع می‌کنم. خدایا می‌نویسم. می‌نویسم از رازهای سر به مهر عشق تو برای کودکان سرزمینم. قصه‌هایی خلق می‌کنم که اگر به دست تک تک فرزندان این مرز و بوم برسد، لبخند روی صورتشان لبخندی را به صورت امام زمانم هدیه خواهد کرد و بذر ایمانی که در دلشان جوانه می‌زند تیری بر قلب دشمنانمان خواهد بود... 🖊 م شبانی @rabteasheghi