📚 دختر تبریز
🔸 کسی چه میدانست که کودک پرجنب و جوش تبریز، شیطنتهای دوران طفولیت را به جسارت در جنگ پیوند بزند، هیچکس باور نمیکرد که تاریخ غلت بخورد و ایران خود را میان جنگی نابرابر ببیند، جنگی که صدیقه آن کودک جسور را رزمندهای در میدان نبرد، نهضت سوادآموزی و مربی تربیتی بار بیاورد.
🔻 صدیقه صارمی، رزمنده، مربی نهضت سوادآموزی و مربی پرورشی دهه ۶۰ شهر تبریز است که خاطرات و تجربههایش را از روزهای سخت جنگ در کتاب "دختر تبریز" مرور میکنیم.
📖 برشی از کتاب:
💥 پاسبان که دید از عهدۀ زبان من برنمیآید، با باتوم برقی یک ضربه از سمت پهلو نثارم کرد! با اینکه به شدت دردم گرفت، اما از ترسم فرار کردم. مأمورها هم بدوبدو دنبالم میآمدند. دویدم به سمت خیابان ارتش و از آنجا هم به سمت خیابان ۱۷شهریور قدیم. آنقدر دویدم که دیگر از دنبال کردنم منصرف شدند. خانهای دیدم که پلۀ کوچکی داشت. انگار که بار سنگینی از دوشم برداشته باشند. روی پله نشستم تا نفس تازه کنم. از میدان ساعت تا آنجا را یک ضرب دویده بودم. دوتا سرباز داشتند در کوچه قدمرو میرفتند. آمدند نزدیک من. یکیشان که فارسزبان بود رو به من گفت: «خانم برای چه اینجا نشستی؟!»
نفسنفس زنان گفتم: «نشستم تا کمی خستگی درکنم.»
- میدانی اینجا کجاست؟
- نه به خدا! فقط میدانم که اگر تا ته این خیابان را مستقیم بروم میرسد به خانهمان.
- خانم اینجا سازمان امنیت است! ساواک!
نگو که از چاله درآمدم و به چاه افتادهام!
#معرفی_کتاب
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪