📻 • رادیــو چـُـرتـــ
ای نگین کویر شهر قم :) شعر: #سجاد_بادی عکس: #نازنین_حاصلی
در حرم غرقِ حال خود بودم ناگهان کودکی زمین افتاد شهد عشق از دو چشمِ من آمد اشک من گونه را نوازش داد کودکی بود ناتوان، اما نا امیدی ز چهره اش پنهان یا علی گفت و رو به گنبد کرد گنبدِ زردِ خواهرِ سلطان داشت با گریه اش دل سنگم آب میشد ،حرم پر از غم بود بعد از این صحنه هم فقط انگار اشکِ ابری از آسمان کم بود داد زد آسمان و رعد آمد گفت"ای دختِ حضرتِ مولا وارث علم حضرتِ کاظم کن نگاهی به شیعه ی زهرا ای نگینِ کویرِ شهرِ قم بارگاهت محل تنزیل است فرش روی زمینِ این درگاه بی شک از هر دو بالِ جبریل است این پسر با یقینِ پولادین آمده در حرم ،نگاهش کن خنده ی از ته دلی خانم هدیه به رویِ مثلِ ماهش کن ناگهان کودک از زمین پا شد مادرش غرقِ گریه شد فورا با سکوتش به مادرش فهماند معجزه در حرم شده قطعا غصه ی کودکِ فلج گویا شده زائل ز اشک درمانی گریه در بارگاه معصومان هست درمان هر مسلمانی من اگر جای "دهخدا " بودم در لغت نامه ام بدون شک "معجزه" با "حرم" ترادف داشت علتش چیست؟قصه ی کودک.! 📜• شاعر گروه: