#صبحت_بخیر_آقای_من
توپ را کاشت و عقب آمد تا بازی را شروع کنیم، بعد از حملهای ناموفق به دروازهما، توپ را به زمین انداختم و شروع کردم به پاسکاری با هم تیمیها و هجوم به دروازهحریف...
در لحظهآخر توپ را به من پاس دادند و شوت محکمی نثار توپ دولایه کردم که گُل که نشد هیچ، صاف افتاد تو حیاط همسایه بداخلاقمون....
خلاصه رفتم دم در و تو دلم گفتم: یا صاحب الزمان! یه وقت توپ مارا سوراخ نکندها!!!
یادش بخیر توپ را با خنده تحویلم داد و گفت: شانس آوردی امروز حالم خوب است...!
امروز اینجا بعد از مدتها دلم همان صافی و سادگی بچگی را میخواهد که برای کوچکترین چیزها یاد تو میافتادم و صدایت میزدم! آخر خودتان گفتهاید حتی نمک سفرهمان را هم از شما بخواهیم...
@raefipourfans