رمان گردان سیاهپوش راوی( خواهر شهید ) قسمت شصت و چهارم حالش خوب بود؟ زود تعریف کن.« سمانه گفت: »علی اومده بود توی خونه مون. هیچ کس خونه نبود. علی بهم گفت: سمانه به مامان بگو که جای من خیلی خوبه. من و دایی ناصر پیش هم ایم. اومدم سیاهیهای روضه ی مامان رو بزنم و برم. بعد شروع کرد به سیاهی زدن به دیوارها. پوستش شفاف بود و صورتش خندان. وقتی داشت میرفت، گفت: سمانه یادت نره به مامان بگی جام خیلی خوبه. گفتم: داداش بمون. الان مامان میآد خونه. تو رو ببینه، خیلی خوشحال میشه. گفت: نه. من دیگه وقت ندارم باید برم. مامان دوست داشت بدونه جای من چطوره. دوست داشت بدونه عاقبت به خیر شدم یا نه. بهش بگو عاقبت به خیر شدم. نگرانم نباشه.« آن روز نماز حضرت فاطمه را خواندم و خدا را کلی شکر کردم. قلبم آرام شده بود. به یاد تنها خوابی که از ناصر دیده بودم، افتادم. توی تمام این سالها ناصر را فقط یک بار در خواب دیدم. آن هم همان سالهای اول بعد از شهادتش بود. دیدم ناصر بر سر مزار شهدا با لباس جبهه و در حالی که تفنگی به دوش دارد، قدم می ً زند. در خواب کاملا میدانستم که ناصر شهید شده و دیگر پیش ما نیست. جلو رفتم و گفتم: »ناصر جان حالت خوبه؟ اینجا چیکار میکنی؟« من را که دید، خندید و گفت: »من همیشه کنارتونم. شما من رو نمیبینید.« گفتم: »ناصر جات خوبه؟« گفت: »خیلی خوبه. خدا رو شکر، عاقبت به خیر شدم.« پرسیدم: » ناصر جان میشه ما رو هم شفاعت کنی؟« گفت: »به آقاجان و عزیز بگو که اجازه دارم اونها رو شفاعت کنم و بیارمشون پیش خودم، ولی اجازهی شفاعت شما رو ندارم.«همون موقع وقتی خواب را برای آقاجان و عزیزم تعریف کردم، خیلی خوشحال شدند. آقاجانم دیگر رغبتی به ماندن نداشت. حالا که مطمئن بود بعد از مرگش کنار ناصر خواهد رفت، انگار دلش پر میکشید برای رفتن. به یاد لحظهی احتضارش افتادم که کمال گفته بود آقاجان به عکس ناصر مدتها خیره ماند و لبخندی زد و شهادتینش را گفت و ما را ترک کرد. آقاجانم پنج برادر و یک خواهر داشت. همگی ما را خیلی زود تنها گذاشتند. تنها یک یادگار از خانوادهی بزرگ سیاهپوش مانده و آن هم عمورضا است که در تهران هنوز کارخانه ی قند دارد. هم او که باعث شده بود ناصر تا این حد شیرین و دوستداشتنی شود. همان ماجرای افتادن ناصر در پاتیل شکر در کارخانه ی قند عمو رضا. الحق که شیرینتر و خواس تنی تر از ناصر کسی را ندیدم. وصیتنامهی شهید سیدناصر سیاهپوش اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول‌الله و اشهد ان امیرالمؤمنین ً علیا ولى الله. آرى، شهادت مى‏دهم که خداى احد و واحد یکى است و همتا نداشته و از همه ی موجودات بى‏نیاز است. شهادت مى‏دهم که محمد)ص( آخرین فرستادهی خداست و کتابش، کتاب خدا و قرآن کریم است. شهادت مى‏دهم که على)ع( به همراه یازده فرزندش از اولیای خدا و جانشینان به حق پیامبرند. شهادت مى‏دهم که خداوند رحمان عادل است و هیچگاه ظلمى بر هیچ ادامه دارد.... ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝