فرش کوچکی انداخت گوشه حیاط خانه پدری اش؛ توی آفتاب....
پیرمرد را از حمام آورد، روی فرش نشاند و سرش را خشک کرد.
دست و پیشانیاش را میبوسید و میگفت: " همهی دلخوشی من توی این دنیا پدرمه...."
#مکتب_حاج_قاسم
┅═✧❁🌷یازهـرا🌷❁✧═┄
@ebrahimh#من_ماسک_میزنم#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی