2.36M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
باولایت تاشهادت: یک روز حاج قاسم برای خواندن نماز ظهر و عصر به گردان ما آمد. آن روز گردان علویان حضور نداشتند. بچه ها مثل پروانه دور او می چرخیدند. پشت گردان تپه های ماسهای کوچکی با درخت و جنگل بود. بعد از نماز دست مرا گرفت و قدم زنان به آنجا رفتیم و روی خا کها نشستیم. از دلاوری های شهدای کربلای 5 صحبت کرد. از حاج یونس زنگی آبادی، حاج قاسم میرحسینی و حاج مهدی زندی گفت، از آنهایی که تنهایش گذاشتند و رفتند. دلش خیلی گرفته بود. همه اش میگفت: خوشا به سعادت اونهایی که رفتن، معلوم نیست آخر و عاقبت ما که موندیم چی بشه. حسین! دعا کن عاقبت به خیر بشیم. 📚:بچه های حاج قاسم 🎤راوی: سردار حسین معروفی 🌷 @rafiq_shahidam96