✍قرار بود صبح زود با هم به جايي برويم.
مي دانستم كار مهمي دارد. اما ابراهيم از من خواست به منزل يكي از سادات محل برويم.
تا ظهر وقت ما گرفته شد. نمي دانستم چرا ابراهيم به اين پيرمرد سيد التماس مي كند!
ماجرا از اين قرار بود كه پسر او، سيگار كشيده بود و پدر او را از خانه بيرون كرده بود.
حالا ابراهيم آمده بود تا اين خانواده مومن را آشتي دهد.
سرانجام توانست دل پدر را نرم كند. او براي تمام مردم محل اينگونه بود.
#شخصیت_ابراهیم#دغدغه_مردم
بــرادرشـهـیـدم
#شهید_ابراهیم_هادی...🌷🕊
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》