☀️ ﷽ ☀️
چلچراغ🌷
گرچه خیلی دوست داشتم اما نمیتوانستم در افتتاحیه این نمایشگاه شرکت کنم.
دعوت شهدا از هنرمند از ذهنم بیرون نمیرفت...
و وقتی متوجه شدم یکی از شهدا پدرم بودند، وظیفه میدانستم از این نقاش همراز با شهدا تشکر کنم.
اما این ساعت هیچ طور نمیتوانستم در برنامه حضور پیدا کنم.شب قبل از خواب، پیام تغییر ساعت برنامه توجهم را جلب کرد؛ ساعت برنامه به بعد از ظهر منتقل شده بود.
طبق برنامه قبل، صبح باید میرفتم به جشن شکوفههای دخترم...
بعد از پایان جشن، نماز ظهر و عصر را خواندم و از خداوند خواستم که اگر رفتنم صلاح است، رفت و آمدم را آسان کند.قرار بود با همکلاسی دخترم که همسایه ما بودند به خانه برگردیم.
اما دخترم اصرار داشت که میخواهد با همکلاسیاش که نزدیک ما هم نبودند برگردد...
مادر همکلاسی دوستش گفتند که کاری ندارند و میتوانند ما را برسانند...خلاصه همه سوار ماشین شدیم، در بین مسیر ناگهان موضوع جلسه امروز و افتتاحیه نمایشگاه چلچراغ به ذهنم آمد.
قصه را برای مادر همکلاسی دخترم تعریف کردم. پرسید کجاست؟ گفتم
نزدیک نیست.گفت: برویم، من به دعوت شهدا ایمان دارم. 🌷
خلاصه اینکه همه اسباب آماده شد و شهید مرا آسان و راحت به این مهمانی شهدایی رساند.و من رفتم تا به خاطر این مجاهدت بزرگ از هنرمندی که بیش از یک سال تصویر ۴۰ شهید را نقاشی کرده بود تا دعوت شهدا را پاسخ داده باشد، تشکر کنم.
و «إن لَایأتِ لِقَوْمٍ یُتَفَکَّرُونَ»...
نشانههای خداوند برای کسانی است که اهل فکرند.البته خودش میگفت کمترینم اما برای شهید کوچکترین کارها هم بیشترین است.
اصلاً آدم بزرگ و زیاد میشود وقتی با شهدا مانوس میشود... چراغ هدایت به دست شهید روشن است؛
فقط چشمهای باز و نیتهای خالص میخواهد...اللهمَّ ارزقنا مماتی شهادة فی سبیلک ✨🕊️
✍زهرا دقایقی
#هفته_دفاع_مقدس
┈─═•༅᯽🇮🇷᯽༅•═─┈
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
https://eitaa.com/rafiq_shahidam96