🔅همسر شهید می‌گوید: یک روز عصر جمعه، که به خانه برگشتم، دیدم حسن کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب را در دست گرفته است، چشمانش سرخ شده بود. پرسیدم: «گریه کردی؟ » گفت: «اگر خداوند طوری که در این کتاب نوشته، با ما بندگان معامله کند، عاقبتمان چه می‌شود؟ خدا کند که با عدلش با من رفتار نکند و با نظر لطفش به ما عنایت کند. » چندی بعد، برای دوستانش و آن جمعی که بودند، صندوقی نصب کرده بود و گفته بود: «هر کس غیبت کند، باید پنجاه تومان در این صندوق بیندازد. » آن زمان، پنجاه تومان پول کمی نبود. هر کس غیبت می‌کرد، از دست حسن گریزی نداشت. باید این پول را می‌داد تا این کار، مانعی باشد برای تکرار مجدد گناه». 📚افلاکیان