هدایت شده از ۰ نجفی
🔻آن روزی که همین مسئلۀ سلول‌های بنیادی را جوان‌های ما داشتند دنبال می‌کردند و کشف می‌کردند، خدا رحمت کند مرحوم مهندس کاظمی، رییس این مؤسسۀ رویان آمده بود با همان جمع پیش من گزارش می‌داد. 🔻گفت من تلفن کردم که ببینم مهندس جوانی که مشغول تعقیب این قضیه بود، کار را به کجا رسانده - چون مثلاً دیروز گفته بود که فردا کار را تمام می‌کنیم - خانمش بود، گوشی را برداشت و گفت آقای مهندس آن نقطۀ آخر را توانسته پیدا کند و افتاده به سجده، دارد گریه می‌کند. 🔻وقتی مرحوم مهندس کاظمی این قضیه را می‌گفت، هم خودش گریه‌اش گرفت، هم آن جوان که در مجلس بود، گریه‌اش گرفت. بنا کردند گریه کردن. 📕 کتاب «خاطرات و تاریخ شفاهی مرحوم دکتر سعید کاظمی آشتیانی در پژوهشگاه رویان» 📒 کتاب «خاطرات شفاهی دکتر حسین بهاروند؛ پدر علم سلول‌های بنیادی ایران» 🛍 برای خرید این دو کتاب: @book_room 🌱@salaam_porseman