💢مبدأ عرفان هاي نوظهور(1) ✅از حدود چهارصد سال پيش در مغرب زمين، انديشه اي پيدا شد كه بعدها تمام جهان را فراگرفت و آن تفكر، توانايي بشر در تأمين سعادت و بي نيازي از دين و تعاليم مقدس بود. انسان دوره رنسانس، پنداشت كه با سه شعار « عقل» ،« طبيعت »و«پيشرفت « مي تواند بهشت موعود را در زمين بنا كند و فرياد استغنا از دين و معنويات و خداوند را در زمين طنين افكن سازد؛ اما با گذشت چند قرن و وضعيت فلاكت بار زمين درقرن بيستم و پس از دوجنگ ويرانگر جهاني و آسيب هاي گسترده محيط زيست به واسطة فناوري و رشد دانش بشري در سه شعار عصر روشنگري، ترديد جدي پديد آمد. اين ترديدها، مرحلة نويني را براي تمدن كنوني بشر ايجاد كرده كه آن را دورة پست مدرن می‏نامند. دراين دوران انسان، درمان ناكامي ها و جبران شكست هاي خود را درميراث كهن بشري از جمله معنويات مي‏جويد. شكست علم، فناوري، اصالت دادن به عقل دنياانديش،طبيعت گرايي افراطي و نفي ماوراء، زمينه ساز رويش و پيدايش عرفان هاي نوظهور بوده است. (هيوم، رابرت ارنست ( 1386 )، اديان زنده جهان، ص11و13) عضویت درکانال🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e